امشب در آسمان غوغاست و فرشتگان بین زمین و آسمان در رفت و آمد و فضا،
آغشته به عطر بهشتی گلهای سرخ محمدی .
امشب زمین به آسمان چسبیده ، یکی شده ، همه جا غرق نور و صفاست و مرکز نورازعرش
به کعبه آمده و این خانه مرکز ارتعاش نور الهی شده و ملائک نیز به دور کعبه در حال طواف .
کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری می کند آنگاه که دیوار کعبه شکافته شود
و فاطمه بنتاسد قدم به درون کعبه نهد که علیِّ اعلی خانه خویش را از برای قدوم مبارک
او آماده کرده است و او می آید که نام خود را از خدا گرفته است و آمده است تا بتهای خانه
را درهم بشکند و بر پشت بام آنْ ندای یگانگی و توحید ذات مقدس خدای تعالی را سر دهد و او را
تقدیس کند و فریاد حقطلبیاش را از میان کفرها و نفاقها به گوش جانهای عاشقان برساند و
پرواز شورآفرین کبوتران عشق را جانی تازه بخشد.مردی میآید از تبار نور، از تبار عاشقان و
شوریدگان. مردی که محمد صلیاللهعلیهوآله از گل خندههای نگاه او نشاط مییابد و ابوطالب در
نیمه شبهای بیداری دل، با او راز دل میگوید و فاطمه بنت اسد باغ چشمانش را به روی او میگشاید
تا گل شادمانی را آبشار لبخند او شکوفا کند. مردی که طلوع مهرانگیز نگاهشْ دیگر بار حلاوت وصال
و عشق را در چشمه لایزال به جان پاکان مینوشانْد و پیاله حیات عاشقانْ از نگاهش لبریز میشود
علی، فصیحترین شعر حیات و زیباترین آواز آفرینش است. میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت است
بشارتت باد ای سلطان خراسان، ای علی بن موسی الرضاعلیه السلام !
بشارتت باد آمدن فرزند؛ فرزندی که در همه آفاق یگانه است! باعظمتی به وسعت تمام
آسمان ها، که هیچ معمّایی برایش غامض و هیچ علمی برایش دشوار نیست.
فرزندی که آسمان، به سخاوت دست هایش غبطه خواهد خورد!
فرزندی که با حضور سبز خود، مسیر امامت را تا رویش اولین سپیده موعود، ادامه خواهد داد!
فرزندی که نخوتِ مستبدّان را با بردباری علم خود، خواهد شکست.
و چرخه آوازه اش، حیرتیان لاهوت و ناسوت را مفتون خویش، خواهد کرد!
... با تمام خردسالی اش، خاک پای «ابن الرضا» را آسمان، سُرمه خواهد کرد و زمین،
شکوفه های گیلاس را به پایش خواهد افشاند!
دست هایش که سخاوتمندترین فصل سبز هستی اند، آسمان را با قنوتش، زمین را با نگاهش، مسکینان را با ملاطفتش , درماندگان را با اجابتش، مثل نسیم بهاری، خواهد نواخت و عشق، در حوالی نگاهش، به اوج هیجان خواهد رسید. صبرِ تمام محافل و مجالس، با نام مبارکش آذین خواهد شد و با وجود خُردسالی، پیران راه را راهنما خواهد بود!
چشم ها به نگاه مهربانش و قلم ها به نجوای آسمانی اش، دوخته خواهد شد!
به قامت آسمانی اش، هستی تواضع خواهد کرد و بر قدوم مبارکش، عرش، حریر عاطفه خواهد گسترد!
دهم رجب سال 60 قمری است. خانه امام حسین (ع) دو باره نور باران می شود و از پنجره کوچک آن، آسمان مدینه روشن می گردد. برای حسین (ع) دسته گلی زیبا فرو فرستاده بودند. اشک شوق و برق شادی او بر صورت نوزاد
می نشیند و گلبرگ رخش را با شبنم صبحگاهی، با طراوت تر می سازد. خدا به حسین (ع) پسری دیگر عطا فرمود که نیازمند و غنی بر نامش دخیل بسته اند و قنداقه زیبایش را قبله نیازهای خود ساخته اند.
نامش را علی نهاد. مانند دو پسر دیگرش و عشقی بیکرانه از محبت پدر و مولای خویش علی (ع) را به تصویر کشید. نامش را علی نهاد و فرمود که اگر خدا هزار پسر به او دهد، همه را علی نام خواهد نهاد. آری، او هم علی بود که شکوه و نامش، بلندتر از آسمان بود و زیباتر از صبح و روشن تر از باران
«على اصغر،یعنى درخشانترین چهره کربلا،بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین زاویه شهادت ...چشم تاریخ،هیچ وزنهاى را در تاریخ شهادت،به چنین سنگینى ندیده است.» على اصغر را«باب الحوائج»مىدانند،گر چه طفل رضیع و کودک کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست.
یاعلی اصغر :چینی قلب مرا تبسم خونین تو می شکند ای بی مثال ترین مخلوق خالق...
قسم بحق که جهل است تو را صغیر دیدن...
تو بزرگی...عمیقی و وسیع...تو توحید شناسان را علم توحید می آموزی...ای زاده ی عشق و عرفان ...مگر آموزگار توحید را میتوان صغیر دانست...؟
ما سامرا نرفته گدای تو میشویم ای مهربان امام فدای تو میشویم
هادی خلق، کوری چشمان گمرهان پروانگان شمع عزای تو میشویم
غروب نابهنگام سامرا فرارسیده است و آسمان به میهمان تازه خود خوش آمد می گوید:
میهمانی که غرق در هاله سبز شهادت، آرام و مطمئن به سمت عرش الهی گام بر می دارد.
میهمانی که از قامت دلارای علوی اش عطر حضرت رسول (ص) می آیدعطر مدینه،
عطر غربت غریبانه سامرا!آه چه کردند سیاه جامگان با این هدیه الهی،با این بهار سبز پوش جاودانه!
چه کردند با یادگار رسول الله یادگاری که چلچراغ هدایت فرا راه گم کردگان حقیقت بود و متوسلین
آستانش به رستگاری دست می یازیدند
چه آزمون دشواری داشت این آیینه شکوه خداوند: آنجا که "شیرها" با تمام درندگی رام حریم حرمت نامش گشتند.
آنجا که "تیرها" به برکت دست هایش به پرواز درآمدند. آنجا که "شعرها" برابر قامت آسمانی اش قافیه باختند.
آنجا که دیوارهای سامرا نتوانست مانع از انعکاس پرتو جمال علوی اش در جهان شود.
و آخرین آزمون چه آزمونی تلخ اما شیرین بود
به شیرینی وصال! .. به شیرینی شهادت و چقدر مظلوم، چقدر غریب، چقدر نابهنگام دل به عروج واپسین سپرد!
گل ستاره وجود حضرت باقر در آسمان شیعه تابیدن گرفت؛ اما آسمانی که رخت ماتم بر تن نموده، عزادار دیگر ستارگانی است که ابرهای کینه و سنگ دلی در کربلا، جلوی درخشش آنها را گرفته اند. امام شکافنده دانش ها که جامع علم و منبع دانش و مشهور به فضیلت و بینشاست و درجه علم و دانشش بالاتر از فهم بشری، امام پایداری و تلخی چشیده ای از حماسه عاشورا که پیمانش با خدا غیر قابل تردید و فضیلت و کمالش غیر قابل انکار است. امام علم که چشمههای جوشان دانش و فنون و حکمت از اندیشه های این نابغه دین میجوشید و میتراوید و اوراق زندگی اش سراسر سرشار از احادیث روایتها و کلمات قصار و نصیحت هاست. شب میلادش، فضای ساکت و آرام مدینه، مبهوت نور افشانی خانه گلین امام سجاد (ع) است و فروغی نورانی، آسمان مدینه را روشن کرده است؛ نوری که از چهره معصوم و منور نوزادی مبارک به آسمان ساطع است
لیست کل یادداشت های این وبلاگ