سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نه بخدایى که از قدرت او درمانده شبى سیاه به سر بردیم که روزى سپیدى را در پى خواهد داشت ، چنین و چنان نبوده است . [نهج البلاغه]
 
یادداشت ثابت - شنبه 92 آذر 17 , ساعت 11:5 صبح

  دست‏هایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی. اما تو چقدر سربلند بیرون آمدی

 از دردها و دلتنگی‏ها! صبر را از چه کسی به ارث برده بودی، نمی‏دانم!

اما ایمان، هم‏پای تو بزرگ شده بود.هم‏سن و سال‏هایت، سرگرم بازی بودند؛

 اما تو انگار رسالتت بود که انسان را سربلند کنی!

تمام دردهایت یک طرف و از دست دادن زانوانی که رویشان به خواب می‏رفتی

 و نیایش‏هایت را می‏خواندی، طرف دیگر...وقتی میان خون و آتش،

 صدای گریه‏ات، دل سنگ را می‏لرزاند و پاهای تاول زده‏ات، سختی‏ها را گلایه می‏کرد،

 همه چشم‏ها کور بودند و دل‏ها سنگین‏تر از آن بود که بار سنگین دلت را سبک‏تر کند..

سه سالگی ا‏ت بر مدار عاشورا می‏چرخد.اتفاقی که طنین خنده‏های کودکانه‏ات را به غارت ‏برد

ودر عطش ‏ماند و گداخت.

فرات از چشمانت مهاجرت می‏کند.و بی‏پناهی‏ات، در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود

این سه سالگی توست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر

 خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.

  آری همه محاسبات را بهم ریختی.سن وسال را کوچکی وبزرگی راونشان دادی که یک تنه می توان  

قیام کرد وشهر ضد علی را به حسینیه تبدیل کرد پس همه ما به شما رقیه بنت الحسین اقتدا می کنیم

 

   ما الفت دیرینه به این در داریم                             انسی به سلاله ی پیمبر داریم 

   خواهان کرامتیم از درگه عشق                                    کی دست ز دامن رقیه برداریم                 


یادداشت ثابت - جمعه 92 آبان 18 , ساعت 8:16 صبح

عزاداری، احیاء خط خون و شهادت، و رساندن صدای مظلومیت آل علی به گوش تاریخ است

 اشک، زبانِ دل است و گریه، فریاد عصر مظلومیّت رسالت اشک، پاسداری از خون شهید است

 عزاداران حسینی، پروانگانی شیفته نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته و از شعله شمع،

پیراهنِ عشق پوشیده اند و آماده جان باختن و پرسوختن و فدا شدن اند 

عزاداری برای شهید کربلا، انتقال فرهنگ شهادت به نسلهای آینده است

عزاداری، شور و عاطفه را از شعور و شناخت، بر خوردار می سازد و ایمان را در

ذهن جامعه هوادار، زنده نگه می دارد.

عمیقترین پیوندها میان عقل و عشق و عاطفه و برهان، در سایه عزاداری برای عاشورا شکل می گیرد

منا یک قربانگاه بود، و... کربلا، قربانگاهی دیگر تنها هاجر و ابراهیم نبودند که اسماعیل را به مذبح آوردند،

 محمد و علی و فاطمه(ع) نیز حسین را به قربانگاه عشق فرستادند.

برای رسیدن به کربلا، باید اراده ای آهنین، قلبی شجاع و عشقی سوزان داشت و در این سفر، باید

 ره توشه ای از صبر و یقین، پاپوشی از توکّل، سلاحی از ایمان و مَرکبی از جان داشت، تا به منزل رسید،

چرا که راه کربلا، از صحرای عشق و میدان فداکاری و پیچ و خم خوف و خطر می گذرد

زائر حسین(ع) باید تمثیلی از شداید و رنجها و سوز و گدازها و خوف و عطشها را در خویش پدید آورد

 و کربلایش کرب و بلا باشد.

دانشگاه کربلا باز است و شاگرد می پذیرد، از هر جا که باشد، هرکه باشد

محرّم، فروردین جانهاست و بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشه های مرده و افسرده و خوابیده،

 و شکوفایی غنچه های بسته بیداری و آگاهی و ایثار و فداکاری است

محرّم، وجدان همیشه بیدار تاریخ، و گلوی هماره فریادگر زمان است محرّم، ماه پاسداری

از حرمت انسان است محرّم، حریم ایمان و حصار قرآن است

محرّم، اهرم حرکت دهنده انسانها و پدیدآورنده شورشهای شیعی و نهضتهای

 علوی و قیامهای مکتبی است

حسین(ع) پیامهای شفابخشش را، همه ساله بر بالهای سرخ شهادت می نویسد و پیکهای رهایی را بر

 موجهای محرّم و عاشورا سوار می کند

کلاسهای کربلا که در همه جاست حتی بدون یک روز تعطیلی، به من و تو و به همه آنانکه به نجات

 انسان می اندیشند، می آموزد. چرا که : هر روز عاشوراست و هر جا کربلاا

غدیر علی، حرای محمّد است، در جلوه ای پس از بیست و سه سال و

عاشورای حسین، دادخواهی غدیر علی(ع) است، پس از نیم قرن مظلومیّتِ حقّ .

عاشورا، سقّای تشنه کامانِ عزّت است،عاشورا، انفجاری از نور و تابشی از حق بود که بر طور

اندیشه ها تجلی کردو موسی خواهان گرفتار در تیهِ ظلمت را از سرگردانی نجات بخشید.

عاشورا درخششی بود که در دل دشمن، ترس ریخت و در دل دوست، امید آفرید و مردگان را بیدار ساخت

 و غافلان را به هوش آورد و شب را تا پشت دروازه های شهر شرک و قلعه نفاق، تاراند

گرچه در آن نمیروز سرخ، در آن صحرای آتشگون، در آن کربلای آزمایش، قیام قیامت در خون نشست،

ولی فریاد رسایت در عمق زمان برخاست.

ای حسین!... گرچه در آن نینوا نای حقیقت گوی تو را بریدند، امّا ... نوای حق، حقِ تو در تاریخ،

همچنان ماندگار شد و جاودانه ماند.

ای حسین! کربلای تو، انقلاب آموز و انسان ساز نسلها و قرنها و سرزمینها بود و عاشورای تو،

بارور سازنده لحظه ها و روزها و سالهابود.

حسین(ع) شناگر دریای خون بود و رهپوی وادی عشق و در قربانگاه خود، در آخرین لحظات نیز،

 سرود توحید و رضا خواند.هنوز هم بشریّت، تشنه درسهای مکتب عاشوراست،

مکتبی که الفبای آن، فداکاری، جانبازی، خلوص و خدامحوری است

حسین(ع)، چشمه ای از حقیقت و حرّیت است که تا ابد کام تشنگان آزادی را سیراب می سازد


یادداشت ثابت - یکشنبه 92 آبان 6 , ساعت 12:52 عصر

به سال دهم، سری می زنیم. پایان مراسم حج ابراهیمی، بازگشت کاروان حجاج

از سرزمین رابع و فرود جبرئیل بر پیامبر اکرم (ص) در محلی بنام غدیر خم.

 توقف کاروان و گرد آمدن حدود یک صد هزار مسلمان  . رسول ا... خطبه ای

 ایراد فرمودند :

ای مردم من دو چیز نفیس و گرانبها را در میان شما می گذارم تا ببینم

چگونه با دو یادگار من رفتار می کنید

                              یکی قرآن خداست و دیگری اهل بیتم.

خداوند خبر داده است، که هرگز این دو از هم جدا نشوند

 و... دست علی (ع) را گرفت و بلند کرد واو را به مردم معرفی کرد و فرمود :

 یا ایها الناس من کنت مولاه فهذا علی مولاه. مردم یکی بعد از دیگری می آمدند

 و با علی (ع) به عنوان امام و وصی پیامبر بیعت می کردند و به او تبریک

می گفتند.دوباره جبرئیل نازل شد و این آیه را بر پیامبر عرضه کرد:

 الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام.

 و خداوند ولایت و امامت را مکمل دین خود قرار داد.

نیم قرن به جلو می رویم. سال شصت و یک هجری. کاروان دیگری

از مکه در حرکت است، با این تفاوت که نیت حج را عمره کرده و

 از مکه و خانه امن الهی خارج شده، مسیری را در پیش گرفته است

 که هزاران هزار نفر در انتظار این کاروان است. کاروان وارد سرزمین نینوا شد

 و بعد از گذشت چند روز همین جمعیت منتظر در روز عاشورا در برابر

این کاروان ایستادند و بعد هم... ‏

ایستادگی و پایمردی بر حق و مبارزه علیه باطل، رسالت خون حسین (ع) است.

 رسالتی که جد بزرگوارش، محمد مصطفی (ص) بر عهده گرفت و

 خونی که از فاطمه (س) و علی (ع) به ارث برد. خونی که عترتش کیان اسلام

 را حفظ نمود و سلاله اش چراغ هدایت آن را روشن نگاه داشت‏.

حقیقت مظلومیت پاک و بی آلایش ائمه اطهار ، رهروان راستینشان را به

کرنش واداشته و دل شیعیان را به درد می آورد :

درد شوق، شوقی که این نهضت الهی را به جانها پیوند زده

و جاودان ساخته است.

امام سجاد (ع) فرمود : " کسی که مصیبتهای ما را یادآوری کند و محزون شود

و ناله کند، در روز قیامت با ما خواهد بود. کسی که یادآور مصایب ما باشد

و گریه کند یا بگریاند در روز قیامت که همه چشمها گریانند، او گریان نخواهد بود."

عاشورا آمده است تا تکلیف تاریخ را روشن کند. عاشورا یک روز نیست.

                                   چگونه روز بودن است.

 وقتی امام صادق (ع) فرمود : کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا، باید پرسید

 چرا نفرمود بعثت ؟ دین که با بعثت آمد ؟ شاید به این دلیل که بعثت یک

پیشنهاد بود از بالا و عاشورا یک پاسخ بود از پائین، یک الگو بود برای روزها. ‏


یادداشت ثابت - جمعه 92 شهریور 23 , ساعت 8:45 صبح

ذیقعده شد و بهار ایران آمد                                       در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد

روز یکم کریمه آل رسول                                             در یازدهم شاه خراسان آمد

دهه کرامت، دهه اول ماه ذی‌العقده است و آغازش با ولادت حضرت معصومه (علیهااالسلام) و پایانش

با ولادت حضرت ابوالحسن علی بن موسی‌الرضا(علیه السلام) می‌باشد. این دهه یادآور بسیاری از مطالب

 عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفاهای کم‌نظیر

یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.

مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ

در فصل جوانی را برای او آسان کرده است.

مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهما‌السلام) سابقه ندارد.

دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان والامقام و گرانقدر جهان می‌باشد.

دهه کرامت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است و این که می‌توانند رهبری

دل‌های صدها میلیون مسلمان را در طی اعصار عهده‌دار بشوند.

دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (سلام‌الله علیهما‌السلام) است.

تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند

 چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و ... است.

دهه کرامت یادآور تمام خوبی‌هاست. و یادآور جمال انسانی است.



یادداشت ثابت - یکشنبه 92 مرداد 28 , ساعت 8:58 صبح

                       ای بقیع مطهر ای رازدار صدیق صدیقه اطهرو ای همنوای مولا مهدی

رازها داری درون سینه پنهان ای بقیع                     نیست چشمی که نباشد بر تو گریان ای بقیع

گر شود روزی سکوت خویشتن را بشکنی               هستی از غم می شود بی تاب و حیران ای بقیع

غریبانه باید گریست برای مظلومیتی که در تاریخ رسوب کرده و گلوی عاشقان را لبریز از بغض

غربت نموده است. آسمان چه غمناک است ، دلم عجب گرفته است امشب!حتی ستاره ها هم

 سوسو نمی زنند ماه هم دیگر طاقت خودنمایی ندارد گویی غمی بزرگ پهنای آسمان را تسخیر

 کرده است! گویی اندوهی به اندازه همه کوه های عالم بر سینه آسمان سنگینی میکند !

 می بارد آسمان ولی نه باران ! اشک آسمان است و اشک سرد ابر و آه ستاره! انگار دل

 من هم می بارد اشک چشم بی ستاره ام وآه دل بی تابم  ! 

دلم فقط اشک می خواهد وگنبد خضرا را بهانه می گیرد وغربت بقیع را تمنا میکند .

دلم دلتنگ حرم سبز رسول (ص) است و بی تاب غربت بقیع که چه غریبانه حسن(ع) وزهرا(س)

را در آغوش گرفته ! خوشا به حال خاک بقیع !


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ