سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، انگشت نما شدن در عبادت و انگشت نماشدن در برابر مردم را ناخوش می دارد . [امام رضا علیه السلام]
 
یادداشت ثابت - پنج شنبه 93 اردیبهشت 12 , ساعت 8:22 صبح

سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و

 محبت الهی، ماه رسیدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زنده‏دارانِ همیشه بیدار

 با محبوب و معبود بی‏همتا.

سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پایان اندوه است و بدر آنْ یادآور تولد ماه تمام،

 امامِ هُمام و حیدر کرّار و پایانشْ نوید رهایی بشر از جهل و نادانی، شکوفایی اخلاق انسانی،

بعثت آن بزرگْ مردِ تاریخ برای همیشه زمان.    

  سلام بر بهار مناجات و بندگی. سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب. سلام بر شب‏های رجب

 که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است

 و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.آری صدای پای رجب صدای

 دیر آشنایی از آن سوی ملکوت می آید. صدای هلهله و شادی آسمانیان. صدای دعوت

 و بشارت.   طنین آواز ملکوتیان است. پیغام دعوت آورده اند و تمام ذرّات هستی را

 به میهمانی می خوانند.صدای پا می آید.صدای پای  مبارک نیایش و مناجات.

 صدای پای آمرزش و بخشش. پیداست که میهمانی برپاست. میهمانی ای از جنس نور

و عشق و حضور.از جنس نوشدن.صدا می آید.صدای روح بخش و قدسی ماه رجب.

 صدای جوشش چشمه ی مهربانی ها و بخشش ها.چشمه ای گوارا و سفید،

 به پاکی و سفیدی دل های دست نخورده ی کودکی هایمان؛ دل های خط نخورده و

 بی تکلیف. چشمه ای شیرین، به شیرینی عسل خوش گوارای بندگی و عبودیّت

 خوان گسترده ی رحمت الهی همه جا در برابر عالمیان گشوده شده است.

 همه ی ذرّات تشنه ی دیدارند. با حضور در چنین لحظه ها و دقایق نورانی،

چگونه در غبار لحظه ها ساکن شویم و با بوی ماه رجب همراه نگردیم؟

 چگونه این فرصت و این دم را غنیمت نشماریم؟

 

لل                    

 

 

 

  


یادداشت ثابت - شنبه 93 فروردین 31 , ساعت 6:3 عصر

سلام بر یاس خوشبوی علی آمد... و واژگان نور میان کلام جهانیان جان گرفت و آسمان عشق در میان دوستان ایمان، باران آمد.... و هرم حضور آفتابی‌اش سلام و صلوات را مهمان چشمان عاشقان کرد و حضور و رایحه سبز ایمان را تکرار ، سالروز ولادت ام ابیها مادر امامت، همسر ولایت و دخت نبوت را بر تمامی دوستداران حضرتش مبارک باد شکوفایی غنچه نبوی در آسمان مکه و در منزل نزول وحی، شوری برپا بود. فرشتگان و حوریان بهشتی هلهله کنان و تبریک گویان به زمین می‌آمدند و گرداگرد خدیجه حلقه می زدند و آیه « فتبارک الله احسن الخالقین» را زمزمه می‌کردند. آن شب درهای عرش گشوده شده بود و لیله القدر خدا و تنزل الملائکه تفسیر شده و از دامان پاک خدیجه، ناز دانه نبوی و گل سپید احمدی درخشید.


یادداشت ثابت - یکشنبه 93 فروردین 25 , ساعت 7:51 صبح

ای مرثیه خوان ، ز چشمِ خونبار مگو            با من ز سَر و دستِ علمدار مگو
عباس ، فدای قَد و بالای حسین
                با امِّ بنین از غمِ دلدار مگو

زمان، هیچ‌گاه با یادهای غبارگرفته دمساز نمی‌شود. بسیارند نام‌هایی که زیر این آسمان

 پهناور گم شده‌اند، اما نامی استوار با همه داغ‌های متراکم در

 اوج آسمان ایستاده است تاریخ، تمامی نسب‌نامه‌ها را ورق می‌زند و می‌گوید:‌

 شانه‌های تحمل اندوه، از نام ام البنین، خجلند.

تاریخ، گزافه نمی‌گوید و واقعیت را آن‌چنان‌که هست، می‌نماید.

زنی با استقامتی ستودنى، روبه‌روی نغمه‌هایی از رنج و روح خشن اندوه قرار

گرفته است و نغمه پیروزی او از لابه‌لای برگ‌های زمان به گوش می‌رسد.

نوای سپید سرفرازی به همراه نام جاویدش،

 در بادهای پیغام‌رسان منتشر است. همه با این لحن و نوا آشنایند، همه او را می‌شناسند؛

همسر على، مادر عباس.

چقدر زیبا شهامت خاندان خود را کنار اقیانوس بی‌پایان حیدر(ع) آورد و چقدر شیوا

 اقتداگر ایین مهربانی بودو توانست وجود خود را در الفت به مولا(ع) خلاصه کند.

 ام البنین(س)، ‌فاطمه دوم و همسری دیگر برای علی بود؛

 و این یک قاعده کلی است که هرکس همسر على شود، رنگ مظلومیتِ ریشه‌دار

 و سروده‌های فراوان زخم، به خود می‌گیرد.

و تو ای بانوی اندوه و رضایت. نمی‌دانم چه سرّی در نام خورشیدی توست که

 هنگام سرودنت، آواز باران از دل‌های ما عبور می‌کند و نور روی نور چیده می‌شود.

کاش می‌شد از همه آنانی که به نیازهایشان دست تبرک کشیده‌اى، آمار گرفت.

 کاش می‌شد همه از خاطرات روشن دخیل بستن به نامت می‌گفتند.

 به راستی چه کرده‌ای بانو با قلب‌هایی که به تو چشم دوخته‌اند.

من چه بگویم که کربلا ـ با آنکه نه تو و نه او، هیچ‌کدام یکدیگر را ندیده‌اید ـ

عجیب تو را ستوده است. کربلا پشت سر هم از مصیبت‌های جان‌گداز عباس و

 دیگر فرزندانت گفت و تو با یک مشت خاطرات سوخته، تنها کلمات شیرین تسلیم بر زبان

جاری کردى. کربلا باعث شدتو بهتر و بیشتر شناخته شوی و صبورى، بر خود ببالد

که الگویی چون تو دارد.به رسم همیشه، محافل نام او را می‌برند، اما حاشا که شب،

 گیسوپریشی لحظه‌هایش را دیده باشد. ما نیز از ام البنین می‌گوییم درحالی که

 جزع و زارى، غریبه‌ای طردشده به دست صبور اوست.

 

 


یادداشت ثابت - شنبه 93 فروردین 10 , ساعت 10:59 صبح
 حضرت زهرا(س) نخستین شهیدی‌است که در راه قیام علیه
 باطل به شهادت رسید
از خلقت فاطمه زهرا(س) تمام زن‌ها حرمت و آبرو یافتند
از تو برایمان تسبیحی به یادگار مانده که پس از هر
 نماز به آسمان می‌برَدِمان چگونه تو را زخم زدند که
رخ از تمام اهل زمین پنهان کردی یا فاطمه؟
در بهاری غریبانه هرچند، لاله‌ها بی‌تو در خون نشستند بعد تو
 یازده سرو سرسبز هفت پشت خزان را شکستند
چگونه گریه‌های فاطمه(س) عرش را به لرزه می‌انداخت،
 ولی مردمان غافل شهرش را از خواب بیدار نکرد؟
زخم‌هایی که بر پیکرت زدند، کمترین رنجی بود که در این
 دنیا کشیدى درد تو از زخم دیگری بود
دامنت را رها نمی‌کنم وگرنه سر از دامان گمراهی درمی‌آورم.
شهادت تو آغاز شهادت‌های پی‌در‌پی تاریخ بود
فاطمه(س)، رایحه بهشتی‌است که مشام کفر
هرگز او را نخواهد شنید
وغروب، بر گستره خانه‏های ناهموار مدینه، سایه می‏افکند؛
 غروبی سیاه‏ترو وحشت انگیزتر از پیش، غروبی که
رنگ غربت داردو داغی که بر سینه تاریخ، حک شد و
خورشیدی که تلألو خویش را از خفتگان تاریکی برچید.
کسی که دریای وجود خویش را بستر پاکیزگی خلایق
 کرده بود و خیره در چشمش، آفتاب به نظاره می‏نشست،
 راه سفری دور در پیش گرفت. با هر طلوعش، دنیا از شانه‏های
 دردآشنایش سرازیر می‏شد و آسمان به زیر گام‏هایش جا گرفت
عفت، گوشه‏نشین مکتب بانویی بود که حتی از
نابینا، روی می‏گرفت.آری! او که در شأنش چنین سروده‏اند:
چون نور بود؛ آن‏سان که برای دیدنش،
 چشم لازم نیست؛ از این‏رو بود که از نابینا هم روی گرفت
 اما برجسته ترین فضلیت در زندگی زهرای اطهر(س)
حمایت بی دریغ حضرتش در دفاع از مقام ولایت
علی بن ابی طالب(ع) است و تحمل آن همه سختی ومصیبت
 و دردو رنج در طول دوران زندگی کوتاه ولی پر برکت و ایراد
خطبه های روشنگرانه و حتی سکوت و خاموشیش،همه و همه،
 در این راستا قرار دارند و این پایداری و شکیبایی تا
سر حد شهادت ادامه یافت و به حق،می توان آن وجود قدسی
 را شهیده سنگر امانت نامید.
 

یادداشت ثابت - سه شنبه 93 فروردین 6 , ساعت 7:51 صبح

یوسف زهرا            

 

                گذشت سن غیبتت ز سن نوح

ولی                                                                                                    

               شمار مردم کِشتی نکرد تغییری

در عبور از گذر لحظه ها، در تپش مدام زمین و نگاه زهرآلود زمان، دستهای ما تو را می طلبد یا مولا

مهر در سراشیب جاده ی عمل زیر چرخهای سنگین ستم له میشود در نبودت!

تو ما را رها نخواهی کرد و ما هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه در آرزوی زیارت رخ چون خورشیدت،

 دست بر آسمان داریم و در محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه تو را تمنّا می کنیم!

آقای ما!

بیا که احساس نیازمند توست!

پرنده ها در سلام صبحگاه خود تو را می خوانند و گلها به امید نوازشت رخ می نمایانند!

بیا که دستهای نا توان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را بر می چیند و

طافت باران را به جاده های عشق می پاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد

و خاک قدمت!بیا که زمین تشنه ی محبت و سلام توست و زمان در نقطه ی انتظار ایستاده است


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ