الدخیلک یا مولاتی رقیه بنت الحسین
سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشمهای کوچک تو خلاصه شده است.
سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیهالسلام رها بودی و پا به پای آبله،
زخمهایش را به جستجو.سلام بر کوچکی گامهایت؛ به تو و خاطرات در آتش
رها ماندهات.سلام بر تو که آتش، کوتاهتر از دامنت نیافت .تو را خوبتر
از شام غریبان، زینب میشناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.
شام غریبان، تو را خوب میشناسد؛ تورا که آنقدر پدر پدر کردی و
یا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی؟ گفتی تا در روشنای حضور حسین علیهالسلام
غوطهور شدی.سلام بر تو؛ به آن زمان که در هیاهوی غبار و سوار،
اشک و مشک و ستیغ و تیغ، حسین علیهالسلام را در خلسه و خون و خاکستر
رها دیدی .از اندوه و داغ و دلتنگی،بوی تو به مشامم میرسد و هرگاه نام تو
را مینویسم، هیچ واژهای را توان توصیف اندوهت نیست از کنار شط تا وادی نخله،
از مرشاد تا به حلب و از دید نصرانی تا به عسقلان، تو بودی همدم تنهایی بابابه
تو ای سئوال بزرگ تاریخ! پس از گذشت قرنها آیا آبله پاهایت خوب شدهاست
دشتهای سرسبز عرفان، خوشامدگویِ اشراقِ پیشانیات هستند و ما به همایشی از
درختچههای تبسّم و امید و تغزّل دعوت شدهایم.آمدهای و تنها با اندوختهای از دعاهای
تو به تماشای بقیهای از جهانِ فرتوت میتوان رفت، فاصلههای پوچ را پر کرد،
خویش را از دغدغه و تشویش خالی کرد. باید تبریک گفت: امّا تبریک همیشه
درختانِ اندیشه چه حاصلی دارند، وقتی ایمانی از نو نیاورده باشند به برگ برگِ
صحیفه ات؟صحیفه تو شهد سجدههایت را در ذائقه تلخ ثانیههای دنیوی میریزد
کلمات برافراشته از صبح لبانت، صدمههایِ پسینگاه غربت انسان را مرهم است.
تمامیِ دلهرههای برآمده از عصر تجمّل و دود را عبارات گرانقدرت به آرامشی ژرف و
مقدس گره میزند.گاهی که از فاجعههای مردافکن، نستوه و بیگلایه باز میگردی،
تازه روزگار به دردهای حقیر خویش پی میبرد؛ تازه در مییابد که برای از تو گفتن
هر چقدر وقت بگذارد، کم است.صدایی از استواریِ سکوتت محکمتر نیست،
ای پیام سبز آتشزا.این تنها صلابت در گفتار توست که دل سنگ و سنگدلان را نرم میکند.
آمدهای تا در متن آوارگی خویش، به کج فهمان شام و همآغوشانِ شب سامان بخشی
که این بخشی از رسالت عظیم توست.یا زین العباد علیهالسلام ! کسی به استعداد ایمانت
و توانایی پارساییات آگاه نیست که کافی است با لبخندی از روی اراده، کاخ شام ستم را در
هم شکنی و با اشارهای، قصر شب را فرو ریزی.سفیهانِ نسنجیده در گفتار،
تو را بیمار خواندهاند و حال آن که خودِ این بیمارْدلان، محتاج نیم نگاهی از
تواند تا شفا یابند.
السلام علیک یا علی بن الحسین علیهالسلام
در روز عاشورا هر صغادی هر جا باشد به صغاد
نیاید بی شک مرده است
در شب های مختلف دهه اول محرم هیأت ها در ساعت های اولیه شب با جمع شدن اعضای هیأت و تمرین نوحه و دم نوحه از مکان هیأت خود خارج شده و به سمت یکی از حسینیه های شهر بر اساس یک برنامه زمان بندی شده قبلی حرکت می نمایند.
مراسم عاشورا در صغاد:
محرم وصفر و رمضان پراهمیت ترین ماه های سال و عاشورا پراهمیت ترین روز برای شهر صغاد، ازدحام جمعیت در آن به حداکثر خود می رسد. هر صغادی هر کجای ایران باشد از چند روز قبل طوری برنامه ریزی می کند تا این روز خود را به زادگاهش برساند، رانندگان کامیون در پیچ و خم هر جاده ای که باشند پای در رکاب عشق مولایشان حسین(ع) فرمان را به سمت صغاد می چرخانند.
در این روز همیشه می توان دوستان قدیمی را در شهر ملاقات نمود وسراغ هر کسی را که زنده باشد و دلش زنده یاد حسین(ع) باشد گرفت وبه راحتی دیداری تازه کرد. به قول«مرحوم حاج سید رحمت اله میرزایی : در روز عاشورا هر صغادی هر جا باشد به صغاد نیاید بی شک مرده است.»
سنت دیرپای عزاداری سیدالشهدا(ع) در شهر صغاد ویژگی های سنتی خود را تا حدودی حفظ نموده است واین مراسم با نقاط مختلف ایران متمایز است، این تمایزها در نحوه ی اجرای؛ سینه زنی، زنجیر زنی، شروع وخاتمه مراسم، طرزآرایش علم و نمادها، نمایش های نمادین صحنه کربلا، تعزیه خوانی و... است.
روز عاشورا وقتی وارد حسینیه شهدا می شوی، نوای نوار«شام عزا شد محشر به پا شد»، «الله اکبر یا حسین الله اکبر» که به وسیله ضبط صوت جلوی خیمه دم در حیسنیه توسط آقای حاج عطا کامیاب پخش می شود، روحت را تسخیر می کند و با این نوا پرده های زمان کنار می رود و تو وارد عاشورای سال 61 هجری می شوی.
در حسینیه قدیم «ثارالله» وحسینیه شهدا، تعزیه خوانی در حصار حلقه بزرگی از جمعیت اجرا می شود. بزرگترها کودکانشان را برشانه می گذارند تا تعزیه را تماشا کنند و بعضی نیز بر روی دیوارهای اطراف حسینیه یا نمونه ها مستقر هستند. شمرخوان سوار براسب در محیط این حلقه دور میزند و جمعیت را به عقب می راند و با دور شدن اسب از حلقه مردم دوباره به جلو می آیند و جمعیت موج برمی دارد و بین آنها و تعزیه، پرده ای از اشک است که از این نمایش پرده برداری می کند.
اگر در روز عاشورا جزو هیأت سینه زنی یا زنجیر زنی نباشی، دلت می خواهد به هر جا سر بزنی و همه مراسم را ببینی و هیچ جا راحت نمی توانی بایستی زیرا همیشه فکر می کنی که یک سمت از این مراسم در جایی دیگر و در کنار هیأتی دیگر جالب تر است و تو داری فرصت دیدن این همه شور و هیاهورا از دست می دهی.
هیئات ها که هسته های اصلی تراکم مردم و عامل رسیدن از کثرت به وحدت تا رسیدن به حضرت احدیت می باشند به شرح زیر می باشند:
امام حسین(ع)، شهزاده علی اکبر(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، شهزاده علی اصغر(ع)، امام سجاد(ع)، امام رضا(ع)عشایری، رقیه خاتون(دانش آموزی)، هیأت نخلیان و دسته جات خود جوش مردمی و آزاد که در گوشه ای از خیابان و در مسیر برگزاری مراسم مشغول عزاداری می باشند. گروه تعزیه خوانان؛ اسرا، علمداران و نخل داران هر یک با آرایشی خاصی در حرکت و به عزاداری مشغول می باشند.
در شب های دهه اول محرم، هیئات هرکدام پس از تجمع در محل خود، به سمت یکی از حسینیه ها،« حسینیه قدیم(ثارالله)» یا حسینیه«شهدا» حرکت می کنند. معمولا مداحان و نوحه خوانان خوش صدا در داخل حسینیه و مکان هایی که مراسم برگزار می شود، نوحه می خوانند و تازهکارها بیشتر در طول مسیر نوحه خوانی می کنند.
با ورود یک هیأت به حسینیه، هیأت قبلی با احترام جارا برای ورود هیأت جدید باز می کند و معمولا صدای بلند گوی خود را خاموش می کنند تا هیآت جدید وارد شده و مستقر شود و بعد با همکاری مداحان هر هیأت به صورت مشترک، مراسم ادامه می یابد.
سنت دیرپای عزاداری سیدالشهداء در دهه اول محرم:
چند هفته مانده به محرم، هیأت و تکیه ها با آماده کردن لوازم مورد نیاز برگزاری مراسم، از قبیل؛ دستگاه های صوتی، چرخ و گاری، نور موتور برق، علم ها و بیرق ها، نخل ها و طبل و سنج، وسایل پذیرایی قند وچای و... مقدمات استقبال از محرم را فراهم می نمایند و تقریبا از شب اول محرم مراسم سینه زنی و زنجیر زنی آغاز می شود.
معمولا مداحان و نوحه خوانان تازه کار و جوان در طول مسیر تا رسیدن جلوی در حسینیه مقصد می خوانند، اما به محض رسیدن به حسینیه مقصد، هیأت صفوف خود را منظم می کند وبزرگترها را به جلو تعارف می کنند. اما چند نفری که، هم پیش کسوت هستند و هم به لحاظ اینکه آرایش و نظم هیأت را بهتر رعایت می کنند و دم نوحه ها را بهتر جواب می دهند در جلو دسته سینه زن یا زنجیر زن حرکت می نمایند که به این افراد سر دسته می گویند ودر اینجا نوحه خوانان خوش صدا و پیش کسوت، معمولا خواندن نوحه را آغاز می نمایند.
معمولا نوحه قبلا تمرین شده است و با اجرای ریتم وآهنگ خاص هر نوحه، با همکاری سنج زن و طبال و مدیریت و هدایت بعضی از عوامل هیأت با نظم خاص و شور و حال وصف ناشدنی وارد حسینیه می شوند. حسینیه پر از جمعیت است و چشم تمام مرد ها وزن ها به چگونه وارد شدن به مجلس است. نوحه خوان تمام تلاش خود را می نماید که آهنگ و لحن نوحه حفظ شود. هیأت با نظم و شور حماسی وارد می شود. همه اعضای هیأت و عوامل دست اندرکار هنگام ورود به مجلس عزای امام حسین(ع) در حسینیه ها، با دقت و حساسیت تمام و با توجه به همه زوایا، برای یک ورود با شکوه به مراسم اهتمام می ورزند.
بعد از اتمام مراسم عزاداری هیأتی که اول وارد مجلس شده با نظمی خاص و دقت تمام با خواندن یک نوحه حماسی از مجلس خارج می شوند
گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
ن صبح تیره باز دمید از کجا کز او
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
این کاروان نیست که پیش می رود؛ حادثه است. این بیابان های داغ است
که گام های کاروان را به دوش می کشد. این ظهر دم کرده بیابان های تفتیده
اتفاق است که بر تن دقایق، عرق کرده است. کاروان، آرام آرام رهسپار می شود
با صدای زنگ شتران و شیهه اسبان. کربلا، نفس نفس می زند و فرات،
تشنه تر از همیشه، در خویش می جوشد و سر بر جداره ها می کوبد.
یک سو کعبه با حالتی محزون و یک سو کربلا با سینه ای پاره پاره.
این اولین و آخرین حجی است که نیمه تمام، به پرواز می انجامد.
کعبه در هیاهوی اشتیاق زائران، روی پاشنه می چرخد و کاروان خورشید
را بدرقه می کند.سایه های دشمن، شمشیر کشیده اند و انتقام را انتظار
می کشند.بیابان، همچنان کاروان را با چشم هایی رنجور نگاه می کند.
آفتابِ غریبه، سخت تر می تابد و خاک، بی تاب تر می شود.کاروان،
راهی شده اند؛ راهیِ راهی که پایانش تصویری از آتش است و خون،
تصویری از کبوتران بی بال و پروانه های سوخته، تصویری از خیمه های سوخته
و کابوس کودکانِ بی پناه. هدف، نور است. چاره ای نیست؛ حج نیمه تمام
رها شده است تا طوافی به مراتب گسترده تر انجام شود طوافی حول
محور شهادت . بوی بهشت می وزد و کاروان را با خود می برد. نسیمی نیست؛
در هوایی سخت فشرده و پلک هایی بی تاب.خورشید، راه را نشان می دهد و بهار،
سراسیمه دنبال کاروان می رود.تبِ تند بیابان، ریگزارها و شنزارهای داغ و تفتیده،
آغوش فرو بسته کعبه و آغوشِ گشوده کربلا ـ این آغاز ماجرایی ست که پایان
نخواهد داشت ـ.نفسی باقی نیست تا فریادی برآورم از جگر، شفق از همیشه با
چشم هایی ملتهب، واقعه را بر چهره چنگ می زند. لبیک... اللهم لبیک...
شهادت،روبه روی دقایق نفس می زند.باز صدای نوحه جانان از این وادی به
گوش میرسد و ناقوس جانها به لرزه می افتد آنگاه که با بالا رفتن دستهای
حسینیان اشکهای زینب فرو می ریزد .این چه سریست در کالبد هستی که
با نام حسین و ناله بر مظلومیتش، تمام گناهان بخشوده می شود .
حسینیان با دلی بزرگ به بلندای بیرق حسین همنوا با ناله آسمان و زمین،
دوشادوش هم، نوای یالثارات الحسین سر می دهند و یا حسین گویان
دل در گرو یار دارند .مردم شهرمان این روزها شور و نوایی دارند
وصف ناپذیر. یوسف زهرا بیا که حسینیان چشم براه دم مسیحاییت
به سوگ حسین نشسته اند
لیست کل یادداشت های این وبلاگ