اربعین است هنگامه کمال خون ، بارورى عشق و ایثار ، فصل درویدن ، چیدن و دوباره روییدن.
هنگامه میثاق است و دوباره پیمان بستن. و کدامین دست محبت آمیز است تا دستى را که
چهل روز از گودال ، به امید فشردن دستى همراه ، برآمده ، بفشارد؟ کدامین سر سوداى همراهى
این سر بریده را دارد و کدامین همت ، ذوالجناح بى سوار را زین خواهد کرد؟
اربعین است. عشق با تمام قامت بر قله «گودال» ایستاده است! دو دستى که در ساحل علقمه کاشته شد
بلند و استوار چونان نخلهاى بارور ، سر برآورده و حنجره اى کوچک که به وسعت تمامى مظلومیت فریاد
مىکشید ، آسمان در آسمان به جستوجوى هم صدا و هم نوا سیر مىکند. راستى ،
کدامین یاورى به « هم نوایى » و همراهى برمىخیزد؟
کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته
اربعین میآید؛ اما تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست.
اربعین میشکفد و نام زینب گل میکند. زینب از آن چه یزیدیان شرمزده هراس داشتند هم بالاتر بود.
زینب علیهاالسلام ، با خطبهای از غربت در میان هلهله زنان شام، گل گریه کاشت.
اربعین است و کاروان تأثیرگذار عشق آمده است. فرزند مکه و منا ـ زینالعباد ـ آمده است؛
پیک انقلابگر، برای شامیانی آمده است که دلهاشان از بنای مسجد دمشق هم سختتر بود
حالا چهل روز است که مرثیه هامان را در کوچه هاى داغ، مکرر مى کنیم.
چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم.
اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى.از شام تا کربلا.اما زخم عاشورا همیشه تازه است
لیست کل یادداشت های این وبلاگ