مژده ای آمده که سوگلی شاه آمد با فقیرانِ زمین باز خدا راه آمد
آمد از راه شبِ ذره نوازی حسین نمک سفره ی شاهانه ی این ماه آمد
به دل سرد زمین باز امیدی داند یاس خوش عطر و گلاب حرمَ الله آمد
بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت در ماه شعبان، جوانه زده است!
رقیه جان! نام تو، ریشه شَر را خشکاند و آتش دوزخ را سرد کرد بر پیروان طریقه ی
رستگاری.!خانه ی حسین (علیه السلام)، با درخشش نام تو، روشنتر شد تا نشانهای
باشد بر حُرمت دختر، تا دیگر رنگ چهرهها با شنیدن صدای تولد دختران، کبود نشود! تا
دیگر سنتهای جاهلانه میان دختر و پسر، خطی نکشد به نشانه ی خوشبختی و نحسی
رقیه جان مرا ببخش که جسارت کردم و خواستم شکوه تو را، در قالب واژههای زمینی
به تصویر کشم!مگر میشود تو را نوشت؟تو همانی که در شام حماسه آفریدی،
آسمان و زمین را به تحسین واداشتی. تو همانی که بعد از حسین لحظه ای آرام
وقرار نداشتی! تو همانی که در بحبوبه ی بارش تیر و سنگ به دنبال حجاب
خویش بودی!نه! بگذار خاموش شوم که هرگز قادر به گشودن سرّ خدا نیستم!
بگذار تو را به اندازه درک خودم دوست بدارم؛ آن قدر که در قلب کوچک من جای شوی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ