مدینه این شبها، قلبِ غمزده عالم است. چشم دل که بگشایی، خاکستر مرگ بر سر و روی مردمانش میپاشد و در داغ هجران محبوب، روی غمزده احساس را میخراشد.
کاش مثنوی غربتش را ورق بزنی تا تو را همراز سینهای کند که هرگاه در فراق رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، در تنگنای پرآشوب روزگار محبوس میماند، عطر یار سفر کرده را از شمیم بهشتی پاره جانش حسن علیهالسلام میبویید!
آغاز همه فتنهها و ستمهای نامرسوم عاشورایی، آغاز لبهای عطشناک و خونهای همیشه جاری کربلا، از حنجره مجتبی، از لبهای به جام زهر سیراب شده او جاری شد.
زمانه چشم نداشت...
زمانه، چشم دیدن آن مهر آرام را نداشت که این چنین، به کشتن آن چراغ حقیقت کمر بست.
حسن بن علی علیهالسلام ، وارث تمام آن اقیانوس دانشی بود که در سینه امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام ، موج میزد
یاحسن نام تو که میآید، قلمها بغض میکنند و گلوی کلمات کبود میشود. نام تو را تنها با غربتی سرخ میتوان بر این صفحههای سفید نوشت.
مرا به تنهایی تو راه نیست. باید از جنس زخمهای تو بود تا به هوای بارانی تو راه یافت.
آن کس که گوش شنوا داشته باشد، در سکوت تاریخی تو، اعتراض خاموشت را میشنود که از هزاران چکاچک شمشیر و رجزخوانی جنگ، پرصلابتتر است و شور آفرینتر! برای تنهایی امام علیهالسلام
دوسبط مصطفی دادند جان از آب وبی آبی زبی آبی حسین اما حسن از آب بی جان شد
حسین پیش از شهادت گر نشان تیر شد اما حسن بعد ازشهادت نعش پاکش تیر باران شد
لیست کل یادداشت های این وبلاگ